نمایشنامه خوانی اشک های اودیپوس
سه شنبه 19 آذر 1404
38
مدیر سایت
برنامه نمایشنامه خوانی اشکهای اویدیپوس در موسسه فرهنگ سینا روز جمعه 2 آبان 1404 برگزار گردید.
برنامه نمایشنامه خوانی اشکهای اویدیپوس در موسسه فرهنگ سینا روز جمعه 2 آبان 1404 برگزار گردید.
نقش خوانان: مرتضی حسین زاده، فاطمه بهاریان، امید محمدی
هدایت گر : خانم مهشید نونهالی
این نمایشنامه در کارگاه ترجمه موسسه فرهنگ سینا ترجمه و توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
کتاب اشک های اویدیپوس نمایشنامهای نوشتهٔ وجدی معوض با ترجمهٔ پرهام آل داود است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.



نمایشنامهخوانی (Play reading)، قرائت یک متن دراماتیک است، در حضور مخاطب. اهمیت این کنش در ایجاد ارتباط زنده با تماشاگران است. به این معنا که خوانش در یک ارتباط دیداری و از طریق تبادل دیدگاه دو رکن جدا نشدهٔ تئاتر، موقعیت دراماتیکی شکل میگیرد. موسسه فرهنگ سینا با برگزاری کارگاه های ترجمه، نمایشنامه های معاصر فرانسه را به فارسی برگردانده و برنامه حرفه ای نمایشنامه خوانی و حتا اجرای تئاتر را انجام می دهد.




بخشی از کتاب اشک های اویدیپوس
«اویدیپوس: تویی که از روز نخست کنار من گام برمیداری و زیباترین سالهایت را تباه میکنی، بایست و گوش فرا ده.
آنتیگونه: باد سهمگین فرو افتاده، آسمان پنجرهاش را گشوده و اینک سرانجام آزاد است.
اویدیپوس: همینجاست.
آنتیگونه: چه؟
اویدیپوس: سرانجام کار. پیشگویی سروش است. فرو میافتد با بادْ آن کور که در تاریکی گام برمیدارد. باد اینجا فرو افتاده، پس اینجاست که من نیز فرو میافتم، جسمم خاکش را به زمین باز میگرداند و نورش را به آسمان.
آنتیگونه: تا آن سنگ پیش رَویم و بر لبهاش بنشینیم.
اویدیپوس: نه. فرمان آپولون است. «از سروش پیروی کن، اویدیپوس، پس خواهی یافت آن جاودانگی را که تضمین میکند کامیابی آن که پناهت میدهد و نابودی آن که از خود میراندت. خدایان دلبستهٔ آناناند که از نشیب ناکامیها گذر کنند.» تا ابد بر این تکه از خاک میمانم. یاریام ده تا بر زمین بیارامم، و تو آنتیگونه، بر بالینم بیدار بنشین. دروازهٔ واپسین روز زندگانیام خود مینمایاند. چفتِ آن میچرخد. چه کسی آن را میچرخاند؟ کودکی که پشت در پنهان شده مدتهاست میرندهای را انتظار میکشد که خواهد شد. چگونه میتوان بیلرزیدنی به اعماقِ پایان خویش گام نهاد مگر دست در دست کودکی که پیشتر بودهایم؟
آنتیگونه: تا آستانهٔ شبت با تو خواهم آمد.
اویدیپوس: پیشازآن به خواب خواهی رفت، و آنهنگام که همهچیز به پایان برسد، میتوانی بر این پدری که برادرت نیز بود بگریی.
آنتیگونه: بهمراقبه مینشینم بی آنکه بلرزم.
اویدیپوس: پیکر ازهم میپاشد و در اشک حل میشود. برای آن کس
که میمیرد، دنیا مقبرهٔ یکسره و بزرگی میگردد. چگونه میتوان نلرزید؟
آنتیگونه: کسی چه میداند، شاید آن که اینجا عذاب کشیده آنجا شادمانی بیابد.
اویدیپوس: به چگونه مکانی رسیدهایم، آنتیگونه؟
آنتیگونه: زمینی بیدرخت با سنگهایی که به گونهای عجیب آرایش یافتهاند. سپیدهدمان از طوفان شبانه همچنان تیره است.»

به این مطلب امتیاز دهید